مثل تموم عالم حال منم خرابه
آدماي زيادي دور برم هستن كه با من هم دردند اما كاري نمي كنن اما كاري نمي كنيم بعضي سوالها هستن كه دوست نداري بهشون فكر كني حاضري درباره شون سالها غصه بخوري و سوگواري كني اما به جوابش فكر نكني. بايد...
View Articleفضولي هاي بابركت
بعضي ادما يه تعجب هايي ميكنن و به روي ادم هم ميارن كه آدم انگار يهو ميره پشت پرده واقعيت. (چقد فلسفي!!!) مثلا يهو يكي از همكارات ، عصر موقع رفتن ،دم آسانسور بهت ميگه: من تعجب ميكنم تو با اين بر و رو...
View Articleدو پيك خيال
۱- به گلها و توجه من به آنها حسودي ميكني نميداني هر كه زلف پريشانی دارد نياز به باغباني دارد. ۲-وقتی به تماشایت می نشینم آذین بسته می شود دلم پ ن: عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی...
View Articleجادوی حبیبه بودن
دو شب پیش رفته بودم جشن ازدواج يكي از خوبترين دوستانم. كنارش نشسته بودم كه يه دفعه حركات و نوع نگاه دختربچه هاي دوروبر سن نظرمو جلب كرد. ياد بچه گي هام افتادم كه عروس برام چه موجود عجيب و غريبي بود....
View Articleآقاي مجري من الان چه جوريم؟
نميدونم تجربه شنا تو بركه رو داريد يا نه؟ وقتي كنارش نشستي به نظرت همه چي ارومه. همه چي قشنگه. اما وقتي نفس ميگيري و ميري زير آب. اونجا يه چيزايي ميبيني كه وقتي مياي بيرون يه جورديگه به بركه نگاه...
View Articleدو پيك خيال 2
۱- سر خوش است و ميگويد: زلف بر باد مده تا نَدَهی بر بادم دل خوشم به اين سرخوشي و ميگويم: به باد كه ميروي باشكوه تر ميشوي مثل پرچمي كه در لحظه فتحم به قله كوبيدي. ۲- یک تار موی به برف نشسته ی تو را...
View Articleدرهای پیام
بعضی وقتها انگار در پیام کائنات بروت باز میشه از نسیم از حرکت برگ درخت ها روی زمین از ساده ترین جملات از پیچیده ترین غزل های حافظ یه حرفهایی رو میفهمی که سالها دنبال فهمش بودی و ... بعضی وقتها یه غزل...
View Articleهي بارون
از صبح دلم بند باب الرجاء شده ارباب نه توو مياد نه ميره پي كارش... تمام قرار ها به يادم مي آيد و هي بيقرار مي شوم... باب الرجاء اون دری هست که ضلع جنوب شرقی حرم امام حسین هست. وقتی اون درگاه بایستی...
View Articleدنياي ما
* كاش ميشد بعضي نيازها رو مثل لباس از تن دراُورد نيازهايي كه مابه ازاي بيروني نداره... * ديشب خواب مي ديدم دوست دوران دبيرستانم ازدواج كرده و خونه اش ديوار به ديوارخونه ماست. تلسكوب داره به من گفت...
View Articleنيازي كه ما به ازاي بيروني نداره
بعد از کتاب شازده کوچولو و اوصاف پارسایان دکتر سروش... چشمم به کتاب مرد مرد روشن شد. اینا کتابایی هستن که هر بار که صفحه ایی از اونا رو میخونم صدای گریه میشنوم. گریه از تنهایی ادمی که خلبان بوده و...
View Articleفرش قرمز
نشستم و دارم مرور ميكنم پنج شش سال پيش بعد از اون زخم كاري... عبوس شده بودم. اخمو و درخود. تلخ و ساكت... حتي وقتي عكساي اون موقع رو ميبنم به نظرم زشت هم شده بودم. چقد تمرين كردم چقدر به خودم گير دادم...
View Articleدختر همسايه
دختر همسايه مون خوب مينويسه ولي وبلاگ نداره بهش گفتم بعضي وقتا اگه چيزي نوشتي من با كمال ميل ميذارمش تو وبم.اين نوشته ي اونه:مامان ميگه بس كه زير دوش آب داغ مي ايستي پوستت خشك شده.راست ميگهولي...
View Articleهمين منه خسته
حوصله دارم تا صبح فرداي قيامت صبوري كنم و عاشقي.(نمي دونم اين متن نوشته كي هست ولي معركه است):تو صبح باشمن تمام شبهاي تاريخ را تاب مي آورم.
View Articleتيغ سزاست
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکندهمدم گل نمیشود یاد سمن نمیکنددی گلهای ز طرهاش کردم و از سر فسوسگفت که این سیاه کج گوش به من نمیکندتا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف اوزان سفر دراز خود عزم وطن...
View Articleحزن دانايي
يه چند روزيه قيافه من يه جوريه كه هر كي با يه كم مكث هم نگاهم كنه مي پرسه:چيزي شده؟من روز پنجشنبه يه ساعت جلوي آينه نشستم.انگار دلم برا خودم تنگ شده باشه. عجيب بود انگار ما دوتا بوديم.يكي برا اون يكي...
View Articleتوي هستی، پیچ؛ اضافی آوردم... نميدونم مال بوده! يا نبوده!
ديروز تو مترو هدفون تو گوشم بود و آروم آروم گريه ميكردمهر كي نگام ميكرد قيافه اش آخي مي شدچه فكرهايي كه با خودشون نميكردنلابد فك مي كردن دارم نوحه گوش ميدملابد فك مي كردن عاشق شدملابد نارو خوردم يا...
View Articleلباسی که کندنی نیست
این حرفی که میخوام بنویسم ربطی به رفتار خانواده یا جامعه با من ندارهکلا چند وقت یه بار با طبیعتم مشکل پیدا می کنماز هر چیزی که بعدش صفت زنانه باشه بدم میادخنده های زنانه اخم های زنانه/ دلبری های...
View Articleديگه حالي به آدم ميمونه؟
روزهاي بعد از تعطيلات و همه شنبه ها خلقم تنگه. انگار مرخصيم تموم شده و بايد بر گردم زندان... يه همچين حالتي دارم.امروز از صب به اين حس گير دادم كه چرا اينجوري ام.چرا اينقد از محيط كارم انرژي منفي...
View Articleسوال خوب
گاهی وقتا تو زندگی چشمات و باز میکنی میبینیاین صفی که یه عمره توش واستادی و فک کردی صف کوپنه (سهميه ات و ميگيري و ميري)صف اتوبوسه!باید سوار بشی و بری.تجربه: اول بپرس اين صف چيه؟همینطور نوشت: نمیدونم...
View Articleبيماري هم بيماري هاي قديم
ديروز دانشگاه، وقتي داشتم جزوه مي نوشتم متوجه يه بيماري شدمفكر ميكنم بايد جاي تختمو عوض كنماز زير پنجره سوز مياد و به نظرم يه منطقه از مغزم كه مزبوط به كلمات هستدچار سرمازدگي شدهدلم برا خودم...
View Article
More Pages to Explore .....